عاشقانه های یک بچه بسیجی

آنچه در کرسی بررسی توافقنامه ژنو گذشت

اول: داوطلب برای روی مین

دوشنبه هفته گذشته بعد از نماز مغرب و عشا با چند تن از بچه ها همگی غسل شهادت کرده در مسجد جمع شدیم تا تدبیری بیاندیشیم برای کرسی این هفته که بررسی توافقنامه ژنو بود و ما هم منتقد و مخالف بودیم و به قول معروف داوطلب بیابیم برای روی مین.هر چند اینگونه جلسات حاشیه های جالبی دارد و سخت می شود جلسه را به حالت جدی اداره کرد اما به هر صورت بعد از چند دقیقه نطق انقلابی و تاثیر گذار !!! بنده ، داوطلب خواستیم برای شهادت که همه با تواضع زیاد همدیگر را مشاهده می کردند اینجا بود که دیگر منتظر داو طلب نماندیم  و پنج نفر از بچه ها را پرت کردیم روی مین تا درس عبرتی بشود برای همگان.

دوم: تهیه مهمات جنگی (جزوه - فیلم)

بخش جالب جریان تهیه جزوات و فیلم و سخنرانی برای بچه ها بود تا با حداکثر مهمات وارد میدان شوند فارغ از کش روی برگه آچار از یکی از تشکلها و پرینت با دردسر مطالب با پرینتر بسیج و فنا رفتن dvdهای سخنرانی به صورت کامل، جلسات مثلا بحث سر موضوع مربوطه که  گویا توافقنامه ژنو بود قابل توجه بود خودمان را کشتیم تا نیم ساعتی بحث مفید کردیم از چهار جلسه بحث. از بس تو سر و کله همدیگه زدیم خسته و نالان و عرق ریزان و خونین به خیمه گاه خود بر می گشتیم

سوم : وزن کشی و ثبت نام نمادین

قرار بود پنج نفر از دوستان به اضافه بنده که می خواستم به صورت نمادین ثبت نام کنم چهارشنبه به سوی معاونت دانشجوئی گسیل شویم اما با صحنه جالبی روبرو شدیم آن هم ثبت نام 4 نفر از دوستان کاملا هم سو!!!!!!!! با ما و کاملا منتقد!!!!!!!! توافقنامه ژنو و علاوه بر این ثبت نام خودجوش بعضی از دوستان همیشه در صحنه . با وجود این به هر طریقی بود ثبت نام انجام شد

چهارم: وقتی استراتژی پلیس خوب ،پلیس بد جواب می دهد

همیشه جلسات هماهنگی قبل از کرسی ،جلساتی پر از حاشیه نکته و غالبا طنز بود فارغ از مسائل حاشیه ای که ترس برخی از دوستان از گفتن سخن کارشناسی کارشناس را هویدا کرد نکته ای بود که بنده قبلا هم به برخی دوستان متذکر شده بودم به دلیل استقبال زیاد در هر طرف باید طبق آئین نامه انتخابات برگزار شود حضور برخی از دوستان که اصلا هم مشخص نبود!!!!  برای چه و چرا به عنوان منتقد حضور بهم رسانیدند جالب توجه بود به قول یه نفر بهم ریختن ترکیب منتقدین حاضر در کرسی مهمترین هدفی بود که برخی آقایان داشتند که الحمدالله با اتخاذ استرتژی پلیس خوب ،پلیس بد که بنده به طور کاملا داوطلبانه!!! نقش پلیس بد را بازی کردم خنثی شده و آقایان خوشحال از عدم رای آوردن بنده برای بالا رفتن ، رای قاطع خود را به دوستانی دادند که هفته پیش مهیای حضور در کرسی شده بودند

و مکرو ومکر الله والله خیر الماکرین

پنجم : میدان نبرد مهیای کارزار

روز واقعه فرا رسید هرچند نسبت به کرسی های دیگر تکاپو و جنب و جوش کمتری دیده می شد اما طبق معمول استقبال خوبی از برنامه شده بود عملا پرمحتوا ترین و پر استقبال ترین برنامه ثابت دانشگاه.سر قبر شهدای گمنام آخرین توصیه و ذکر توسل ها انجام شد و به اتفاق با دوستان وارد سالن شدیم وقتی هم سنگری ها در محل استقرار یافتند قلب من به شدت آرام شد 

توانائی بچه ها در اداره بحث و رعایت نکاتی که قبلا گفته شده بود و تشویق جانانه ی حضار (به خصوص قسمت خواهران) عملا جو کرسی را به حدی مطلوب پیش برد که ده دقیقه طلائی هر ده ثانیه یک تشویق در پی داشت و زحمات همه دوستان واقعا به ثمر نشسته بود جو گرفتگی برخی دوستان در جلسه و ایجاد جنجال و عصبانیت برخی حاکی از تاثیر گذاری و موفقیت جانانه دوستان بود

ششم: پرداخت حق الزحمه دوستان به صورت نقد

بعد از پایان کرسی به اتفاق همه دست اندر کاران کرسی جهت دریافت حق الزحمه به سمت فلافلی گسیل شدیم و پس از تهیه فلافل به اتفاق به سمت تپه نور الشهدا راهی شدیم در فضایی به شدت عاشقانه و عارفانه پس از عرض ارادت به محضر شهدا در تپه ای مشرف به شهر به میل فلافل و ذکر خاطرات پرداختیم و جای همه ی دوستان را خالی کردیم

هفتم: فتح الفتوح بعدی
از هم اکنون آماده کار زار بعدی هستیم

پی نوشت :                                حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند