بی تو دیگر شهر رویاهام تهران نیست ، هست ؟
شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۱۸ ب.ظ
قحطی ِبوسه ی تب دار است و باران نیست هست؟
ردِ لبهایِ تو دیگر روی فنجان نیست هست ؟
عطر تو پیچیده در شهری که در آن نیستی
باد می اید ولی موی پریشان نیست ، هست ؟
آمدم تهران که با تو زندگی را سر کنم
بی تو دیگر شهر رویاهام تهران نیست ، هست ؟
آنچه پنهان کرده ام پشت نگاهم سالها...
از خدا پنهان ولی از تو که پنهان نیست، هست ؟
خانه یخبندان، سَرم یخ، دستهایم یخ زده
چهار فصل زندگی درمن زمستان نیست ؟ هست
خوب دقت کن به تدریجی ترین پرواز روح
این که دارد می رود از دست، "من" نیست هست؟!
۹۳/۱۱/۱۱