عاشقانه های یک بچه بسیجی

کسی که به وقت یاری رهبرش در خواب باشد زیر لگد دشمنش بیدار می شود

عاشقانه های یک بچه بسیجی

کسی که به وقت یاری رهبرش در خواب باشد زیر لگد دشمنش بیدار می شود

عاشقانه های یک بچه بسیجی

آرمان خواهی انسان مستلزم صبر بر رنج هاست پس برادر خوبم برای جانبازی در راه آرمانها یاد بگیر که در این سیاره رنج صبورترین انسانها باشی.
سید مرتضی آوینی
telegram.me/eghaedi

آخرین مطالب

انجمن اسلامی(طیف علامه) چگونه به زباله دان تاریخ پیوست؟

جنبش دانشجویی ایران در نخستین سال های پس از تاسیس دانشگاه تهران ایجاد گردید. در واقع در سال ۱۳۲۱ در دانشکده پزشکی، تشکلی با عنوان انجمن اسلامی دانشجویان در مقابل جولان دهی گرایشات ماتریالیستی در دانشگاه و رونق گرفتن جریان مارکسیستی شکل گرفت. با شکل گرفتن نهضت امام خمینی(ره) در دهه ۱۳۴۰ و ارتباط دانشجویان با روحانیون و روشنفکران مسلمان فعالیت اسلامی دانشجویان منسجم تر شد. وجود طیف های مختلف دانشجویی با گرایشات مختلف در آن زمان باعث شد تا تمایز بین دانشجویان معتقد به رهبری امام(ره) و بقیه گروه های دانشجویی ایجاد گردد و مرزها و صفوف مشخص تر گردد و بدین ترتیب دو جناح «دانشجویان مسلمان» و انجمن های اسلامی دانشجویان از هم جدا شوند و نطفه اولیه شکل گیری انجمن های اسلامی به شکل فعلی به وجود آید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۸ دانشجویان مسلمان در پی رهنمود امام(ره) که به آنها فرمودند: «بروید تحکیم وحدت کنید» و به منظور ایجاد هماهنگی بین انجمن های اسلامی، یک تشکل واحد دانشجویی را تحت عنوان «اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه های سراسر کشور (دفتر تحکیم وحدت) ایجاد و در قالب آن به فعالیت پرداختند. بدین ترتیب دفتر تحکیم وحدت رسماً در این سال تاسیس شد. اصالت و استمرار هر حرکتی وابسته به اهداف و آرمان های آن حرکت است؛

لذا ضروری است هر حرکتی باتوجه به مبانی و چارچوب اصول ارزشی و اعتقادی آن حرکت شکل پذیرد. آنچنان که در اوایل انقلاب دفتر تحکیم باتوجه به همین آرمان ها و اهداف به تسخیر لانه جاسوسی اقدام کرد و در انقلاب فرهنگی نقش محوری را برعهده گرفت. اما آیا در حال حاضر نیز موروثان تکیه زده بر جایگاه دفتر تحکیم همچنان براساس و مرام اولیه این تشکل التزام دارند و به هویت تاریخی این تشکیلات وفادار هستند؟ واقعیت آن است که خیر. نظر به فعالیت های اخیر دفتر تحکیم وحدت نشان می دهد که این تشکیلات دانشجویی به مرور زمان از اصلی ترین و کلیدی ترین مواضع خود عدول کرد و برخلاف شعار «قانون گرایی» و «استراتژی نفی خشونت» به بحران آفرینی و عبور از خط قرمزها مبادرت می نماید،.

در سال ۱۳۶۸ دفتر تحکیم بحث رابطه با آمریکا را استراتژی ضدانقلابی عنوان می کند که از مغزهای معیوب و علیل دارای ضعف نفس تراوش می کند. دفتر تحکیم صراحتاً بیان می دارد: میان ما و آمریکا رابطه قهرآمیز و خونین است و تنها راه انقلابیون خط امام مبارزه خونباری است که تا اضمحلال نظام سرمایه داری بر جهان ادامه خواهد یافت. با مرور زمان و نفوذ جریان های لیبرال، استحاله و دگردیسی بر این تشکل دانشجویی سایه افکنده و تغییرات ژرف بر گفتمان غالب این جریان را در مراسمات بزرگداشت ۱۳ آبان اینچنین عیان می گرداند. در سال ۱۳۷۵ در مراسم بزرگداشت ۱۳ آبان، از شخصیت هایی برای سخنرانی دعوت می شود که روزگاری خود از رهبران تسخیر لانه جاسوسی بودند ولیکن با تجدیدنظرطلبی از راه رفته اظهار ندامت می کردند. در سال ۱۳۷۶ حرکت نمادین «به آتش کشیدن پرچم آمریکا به بهانه اینکه این اقدام برخلاف عرف بین المللی است و بی احترامی به ملت آمریکا محسوب می گردد، از مراسم ۱۳ آبان حذف گردید!» چنین سیری امروزه تا بدانجا پیش رفته است که دیگر در تشکیلات دفتر تحکیم وحدت که در مسند شاگردی فعالان ملی- مذهبی تکیه زده اند طرح «استکبارستیزی» جایگاهی ندارد و تنها شعار دفاع از حقوق بشر و آزادی- از منظر لیبرالیسم- داعیه مدعیان دموکراسی را شامل می شود در دوره زمانی ۷۶ تا ۸۰ دفتر تحکیم وحدت به تأسی از جناح موسوم به چپ، بر قانونگرایی، تعمیق گفتگو، نقد منصفانه و همانطور که قبلا ذکر شد نرمش در برابر آمریکا تأکید می ورزید و در عمل، همچون «استکبارستیزی شان!! چنان کردند که شأن جنبش دانشجویی را به اندازه گروهک های اپوزیسیون تنزل دادند. برگزاری تجمعات غیرقانونی و نشست های هرساله که به صورت غیرقانونی و با حضور نیروهای اپوزیسیون و معاند با نظام صورت می پذیرد نه حکایت از «قانون گرایی» دارد و نه «نقد منصفانه»ای که دفتر تحکیم با هدف «تغییرات بنیادین در ساختار قدرت» آن را دنبال کند. نقش غیرقابل انکار دفتر تحکیم وحدت در اغتشاشات ۱۸تیر ۱۳۷۸ نمونه بارزی است که با وجود تبعات گسترده ای که داشت هیچ گاه از ذهن جامعه دانشگاهی محو نمی گردد. تنها یک سؤال از اعضای دفتر تحکیم؛ آیا «در خیلی از این موارد شما هستید که می اندیشید یا دیگرانند که می اندیشند و اندیشه های خود را روز و شب به شما تلقین و تکرار می کنند... کلیشه ها شما را در مسیر دلخواه دیگران به حرکت درمی آورند و از زحمت فکر کردن و اندیشیدن باز می دارند؛ یا شما هستید که می اندیشید و در مسیر دیگران گام می نهید... و البته پس از اندیشه و ایمان و باور به آن، نوبت به بروز و عمل می رسد.» یا خیر؟!

 

 در آن زمان،  مشکل عمده در جنبش دانشجویی وجود دو گفتمان متفاوت در بین دانشجویان بود. یک گفتمان توجیه‌گر و یک گفتمان ساختارشکن. گفتمان توجیه‌گر گروهی بود که خود را مسئول توجیه اقدامات حکومت، حتی برخی اشتباه‌ها می دانست. گفتمان ساختارشکن نیز به جای زیر سئوال بردن و نقد حکومت، حاکمیت را زیر سؤال می‌برد و این دو گفتمان برخلاف اختلاف‌نظرها، مبنای فکری یکسان داشتند و مبنای فکری آنها این بود که حکومت کاملاً مترادف با حاکمیت است.یعنی بین اصل حاکمیت و حاکمان تفاوتی قایل نبودند. اولی به همین علت همه چیز را می خواست مثبت جلوه دهد و دومی نیز به همین علت می خواست همه چیز را منفی ببیند. اما ابتکار انجمن مستقل در این فضا شکل دادن به یک گفتمان انتقادی بود. بدین صورت که حکومت از حاکمیت جداست و انتقاد به حکومت جایز و وارد است که شامل مسئولین، تصمیم‌گیری‌ها، مدیران، کارشناسی‌ها و... است، ولی اصل حاکمیت دارای چارچوب محفوظی است. انجمن اسلامی دانشجویی مستقل، اتحادیهٔ دانشجویی است که پس از انشعاب از دفتر تحکیم وحدت در سال ۱۳۷۸ تشکیل شد این انشعاب به دلیل فتنه گری سران دفتر تجکیم وحدت در فتنه 18 تیر سال 1378 و ماجرای کوی دانشگاه روی داد.اما در دانشگاه شهرکرد چه گذشت عده ای می گفتند دانشگاه شهرکرد را با انجمن اسلامی اش می شناسند! می گفتند ما گرانیگاه حرکت رادیکالی در جنبش دانشجویی هستیم! می گفتند اگر بخواهیم رهبری را هم به چالش می کشیم! می گفتند هدف نهایی تغییر ساختار حاکمیت است. این ها و اباطیلی از این دست، گفته های بی پایه انجمنی ها در سالهای گذشته بود که به ادعای خودشان، بر دانشگاه سلطنت می کردند. حال کجایند؟! آن همه غوغاسالاری و کولی گری چه شد؟!شالوده شکنان در کدامین سوراخ خزیده اند؟! نشریات پر از توهین به مقدسات که آوای دشمنان را سر میداد چه شد؟! ادعای مضحک آقایان مبنی برعدم مشروعیت نظام غرب چگونه با دریوزگی و گدایی برای ویزای این کشورها سازگار است شما که می گفتیید نظام آمریکا و غرب را قبول ندارید پس چگونه مملکت خود را برای یک ویزای آلمان به حراج گذاشتید؟! حتی دشمنان نظام هم دریافتند که خوش خدمتی شما دیگر به درد آنان نمی خورد. آری، باطل کف روی آب است و نظام عالم، پذیرای دوام باطل نیست. دیر یا زود چنین می شد. حاکمیت غرور و خود برتر بینی و مشی عصبی و بی منطق سخن گفتن را چه حاصل جز انحلال و فرورفتن در مرداب خفت و سرافکندگی؟! دست و پا زدن بی فایده است و این اعتراضات حقیرانه، بی حاصل. اختاپوس های سکولار در سوراخ های انجمن اسلامی به زباله دان تاریخ دانشگاه پیوستند. ترور شخصیت، اغواگری، تنش آفرینی، هوچی گری، دین ستیزی و تعصب هم به باد رفت و اختاپوس ها مرگ را تجربه کردند…

مسئله این نیست که صدای مخالف نبایستی در دانشگاه شنیده شود و یا آزادی آکادمیک یک اصل خدشه ناپذیر است. خیر مساله فقدان ادب آزادی و منطق گفتگو و نقادی منصفانه است …مساله این است که موجودیت انجمن در خدمت جماعتی برانداز و ساختار شکن قرار گرفته بود تا از این اردوگاه تاریخی و موجه، ارزشهای اسلامی و انقلابی، آماج هجوم های شیطانی اینان قرار گیرند. چه کسی گفته که چنین مخالف و منتقدی بایستی از آزادی برخوردار باشد؟! صریح بگویم؛آزادی بیان برای منتقد است نه مخالف و معاند. اینان شاخه های اسلامیت نظام را نشانه رفته اند. بگذار حنجره ی خود را پاره کنند و فریاد عدم آزادی سر دهند. ما که در این دانشگاه بودیم و دیدیم که اختاپوس ها چه گفتند و چه کردند. ما که دیدیم با  امام چه کردند ما که شاهد توهین هایشان در روز 8 مارس به حضرت زهرا(س)  بودیم… ما که دیدیم ولایت فقیه را ولایت استبداد خواندند. ما که لگد مالی شرافت دینی و اسلامی که نه، لگد مالی انسانیت را به دست اینان دیدیم… ما شاهد لگد مالی آزادی و برابری در دانشگاه بودیم … بگذار بگویند؛ ما خود شاهدیم …آری، کدامین عقل سلیم، موید فعالیت این دست اوباش با لباس تعلیم و تعلم است؟! اما خیانتشان نسبت به استحاله هویت اصلی انجمن اسلامی، فراموش نخواهد شد! در دادگاه عدل الهی، اینان باید پاسخگوی شهدایی باشند که از همین انجمن های اسلامی به دفاع از موجودیت انقلاب و جایگاه ولایت فقیه برخاسته اند و انقلاب را با خون خویش مهر کرده اند… و آن هنگام عجیب هولناک خواهد بود.مساله چند صدایی بودن دانشگاه نیست؛ مساله این است که نمی توان در وادی سیاست، نان نفاق را خورد و در زیر تابلوی انجمن اسلامی، و با بودجه حکومت دینی، علیه ذاتیات حکومت فعال بود …دوران تسامح و تساهل به سر آمده است. تاخت و تاز و اهانت کافی است…

و اما حرف آخر جریان دانشجویی باید بداند که نگاه احزاب و گروه‌های سیاسی به آنها از چپ گرفته تا راست از اصلاح طلب گرفته تا اصول گرا تا نهضت آزادی تا گروه انحرافی و دیگر گروه‌های اپوزسیون نگاه ابزاریِ ابزاریِ ابزاری است و در این تلقی تفاوتی بین آنها نیست.بین احزاب و گروه‌های سیاسی و جریان دانشجویی مرز واقعی وجود دارد. احزاب و گروه‌های سیاسی با هر نام و نشان و انگیزه ای به دنبال کسب قدرت هستند و در این راه زیر بار بسیاری از محافظه کاری ها در برابر آرمان ها می‌روند. اما کارویژه جریان دانشجویی، نقد قدرت بر اساس آرمان هاست. در واقع مسیر آنها از هم جداست.بنابراین استقلال از آنها، قدم اول در ساخت و اثبات هویت مستقل دانشجویی است. این استقلال لوازمی دارد و تنها با نه گفتن به جریانات سیاسی تحقق پذیر نیست بلکه باید جریان دانشجویی از درون به مبانی فکری و سیاسی خود چنان عمق ببخشد که او را مَرد این میدان نماید.جریان دانشجویی در میدان سیاسی تلاش کند با عقل دانشجویی که عقل آرمان‌گرای انقلابی و اسلامی است، تحلیل کند، تصمیم بگیرد و اقدام کند و به‎شدت از حرفه ای گری سیاسی که بر عقل محاسبه گر و چرتکه انداز قدرت و سود و زیان شخصی و گروهی است، پرهیز کند.

۹۲/۱۲/۰۷ موافقین ۲ مخالفین ۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">