عاشقانه های یک بچه بسیجی

کسی که به وقت یاری رهبرش در خواب باشد زیر لگد دشمنش بیدار می شود

عاشقانه های یک بچه بسیجی

کسی که به وقت یاری رهبرش در خواب باشد زیر لگد دشمنش بیدار می شود

عاشقانه های یک بچه بسیجی

آرمان خواهی انسان مستلزم صبر بر رنج هاست پس برادر خوبم برای جانبازی در راه آرمانها یاد بگیر که در این سیاره رنج صبورترین انسانها باشی.
سید مرتضی آوینی
telegram.me/eghaedi

آخرین مطالب

۱۴ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است


این گذرنـامه ے من،مانده فقط یک امضــا

طبق معمول شـــدم خیره به دستان رضــا(علیه الســــلام)

اللهم ارزقنــــا ...

احسان قائدی
۲۸ آبان ۹۳ ، ۱۹:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

جست و جوی مرهم و درد شدیدی بیش نیست

امتحان کردیم ، این دنیا امیدی بیش نیست

با نسیمی گاه ، از چشمت می افتد پرده ای

آن که چون سرو است - می بینی که – بیدی بیش نیست!

آن که ما او را مراد خویش می پنداشتیم

دیدمش در سجده! فهمیدم مریدی بیش نیست

دره ای؟ نه! رود غُرّّانی؟ نه! دیواری ست؟ نه!

بین ما با مرگ ای یاران، وریدی بیش نیست!

تا پذیرایی کنی، تنها گریبان چاک کن،

این که بر در می زند، زخم جدیدی بیش نیست!

تا حسینی بود، می گفتی که:  "باید فکر کرد"

با که بیعت می کنی؟ اکنون یزیدی بیش نیست!

فالگیری دید دستم را و با اندوه گفت:

آنچه می بینم – درین میدان – شهیدی بیش نیست!

احسان قائدی
۲۵ آبان ۹۳ ، ۱۸:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

خاطره انقلاب اسلامی سرشاراست از ترورشخصیت افراد بی نظیری که علت مخالفتها و هجمه های دشمن به آنها بزرگی و وسعت روح و انقلابی بودنشان بوده است . یاوه گویی ها، تهمتها ، افتراهای عجیب و غریب و حتی تهمت بی دینی و... حنای بی رنگ دشمن است ، اخیرا جریانی که به تعبیر مقام معظم رهبری جریان شیعه لندن نشین و آمریکا نشین است و با سرمایه استعمار پیر انگلستان شبکه های مختلف ماهواره ای در اختیار دارد از همین حنای بی رنگ تهمت و افترا علیه یکی از یاران دلیر انقلاب استفاده کرده وقصد دارد این عالم انقلابی و محبوب را در مقابل دین معرفی نماید . آنچه در این سطور می آید نه برای پاسخ به این جریان انحرافی است  که اساسا جریانهای انحرافی با استراتژی " با بزرگان درگیر شو تا فرض کنند بزرگی" از ابتدای انقلاب در لباسها و قالبهای مختلف سعی در مخدوش کردن یاران انقلاب داشته است ، این متن در راستای پاسداشت و تقدیر از سالها زحمات عالم متواضع برادر انقلابی عزیز رحیم پور ازغدی است . سابقه رحیم پور نشان میدهد که دو ویژگی در همه زندگی ایشان تبلور داشته است ، تشخیص ولایتمدارانه ی تکلیف و حضور ولایتمدارانه در اقدام به موقع تکالیف انقلابی.

این دو عنصر ، همان شاخصه ی اصلی یاران ثابت قدم امام حسین (ع) در عاشورای سال 61 هجری است ، چه آنان که تکلیف خود را نشناختند یا منطبق بر ولایت نشناختند و چه آنان که تکلیف خود را در موقع مشخص شده توسط امام به انجام نرساندند همگی در شهادت حسین (ع) و بر نیزه رفتن سر آن امام همام نقش داشته اند و تنها وتنها آنان که تکلیف خود را منطبق بر نظر امام یافتند و در زمان مشخص شده توسط ایشان رادمردانه و  ایثارگرانه به انجام رساندند در کربلا ماندند و خود را فدایی حسین (ع) نموده  و قبل از شهادت عاشقانه پرسیدند " اوفیت یا حسین؟"

حضور در عرصه دفاع مقدس و همراه داشتن یادگاری جانبازی آن دوران باعث نشد که رحیم پور ازغدی احساس کند مانند بعضی ها دیگر تکلیفی ندارد بلکه دوران تثبیت اعتقادی نظام و حرکت به سوی ایجاد تمدن نوین اسلامی را بعنوان تکلیف و  خواستگاه ولی فقیه شناخته و با همه ی توان به تبیین این موضوعات پرداختند. شناخت مبانی دین در سطحی عمیق ، آشنایی با تاریخ تحلیلی اسلام ، ارتباط مبانی اسلام و انقلاب اسلامی، شناخت موانع پیشرفت اسلامی ایران و بالاخره راهکارهای قرآنی و اهل بیتی برای برطرف کردن موانع و پیشرفت به سوی تعالی انقلاب از ویژگیهای کم نظیر رحیم پور است .

با بدعتها حتی اگر بر سر نیزه کردن قرآن باشد باید جنگید و بدون تساهل و تسامح با آن به مبارزه پرداخت که در غیر این صورت  امکان تکرارتاریخ صفین و مهجوری شیعیان اصیل  وجود دارد . جریانی که قصد دارد امروز رحیم پور ازغدی و مانند اورا در برابر دین  قرار دهد ادامه ی همان جریانی است که علی(ع) را مجبور به پذیرفتن حکمیت کرد و البته بعدا سر از نهروان درآورد. اگر در این جریان او می ایستد و به مقابله با بدعتی بر میخیزد برای آنست که اجازه پیروزی به معاویه ندهد و نگذارد که به ساحت مقدس علی (ع) خدشه ای وارد شود.

اندکی دقت در جریان اخیر یاد و خاطره ی منشور تاریخی و مهم روحانیت امام خمینی (ره) را در ذهن تداعی می کند ، آنجا که امام (ره) از عده ای نفوذی در روحانیت گله کرده و  تهمتها و افتراهای  عده ای با نام دین را بر میشمرند، آنجا که از همکاری این قشر با حکومت شاه و سکوتشان در برابر فساد و فحشا زمان طاغوت را بیان فرموده و اسلامگرا شدن برای تهمت بی دینی زدن به یاران انقلاب را شرح میدهند .

در پایان برای این یار انقلاب آرزوی سربلندی و استقامت بیشتر در راهی که پیش گرفته اند را از خداوند متعال مسئلت نموده و یقین خود را به خفت و خواری دشمنان انقلاب استحکام میبخشیم.

آری اگر دشمن به رحیم پور ازغدی تهمت میزند یقینا او را ثابت قدمتر میکند ، چرا که امام (ره) و مقام معظم رهبری به ما آموختند که هرگاه جریان انحراف و استکبار خشمگین شدند به درستی راه مطمئن شوید.


احسان قائدی
۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۵:۵۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

گفتار برخی اشخاص آنقدر تعیین کننده است که گاهی میتواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد.قاضی شریح این گونه بود.رهبر انقلاب در تحلیل واقعه عاشورا در باره قاضی شریح می فرماید:

ابن زیاد به مسجد کوفه رفت و اعلان عمومی کرد که همه باید به مسجد بیایند و نماز عشایشان را به امامت من بخوانند!


تاریخ می‌نویسد: مسجد کوفه مملو از جمعیتی شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند. چرا چنین شد؟ بنده که نگاه می‌کنم، می‌بینم خواصِ طرفدارِ حق مقصرند و بعضی‌شان در نهایت بدی عمل کردند. مثل چه کسی؟ مثل شریح قاضی. شریح قاضی که جزو بنی‌امیّه نبود! کسی بود که می‌فهمید حق با کیست. می‌فهمید که اوضاع از چه قرار است. وقتی هانی بن عروه را با سر و روی مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیله‌ی او اطراف قصر عبیداللَّه زیاد را به کنترل خود درآوردند.

ابن زیاد ترسید. آنها می‌گفتند: شما هانی را کشته‌اید. ابن زیاد به شریح قاضی گفت: برو ببین اگر هانی زنده است، به مردمش خبر بده. شریح دید هانی بن عروه زنده، اما مجروح است. تا چشم هانی به شریح افتاد، فریاد برآورد: ای مسلمانان! این چه وضعی است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نیامدند؟! چرا نمی‌آیند مرا از این‌جا نجات دهند؟! مگر مرده‌اند؟! شریح قاضی گفت: می‌خواستم حرفهای هانی را به کسانی که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیداللَّه آن‌جا حضور داشت و جرأت نکردم! جرأت نکردم یعنی چه؟ یعنی همین که ما می‌گوییم ترجیح دنیا بر دین! شاید اگر شریح همین یک کار را انجام می‌داد، تاریخ عوض می‌شد. اگر شریح به مردم می‌گفت که هانی زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیداللَّه قصد دارد او را بکشد، با توجّه به این‌که عبیداللَّه هنوز قدرت نگرفته بود، آنها می‌ریختند و هانی را نجات می‌دادند. با نجات هانی هم قدرت پیدا می‌کردند، روحیه می‌یافتند، دارالاماره را محاصره می‌کردند، عبیداللَّه را می‌گرفتند؛ یا می‌کشتند و یا می‌فرستادند می‌رفت. آن گاه کوفه از آنِ امام حسین علیه‌السّلام می‌شد و دیگر واقعه‌ی کربلا اتّفاق نمی‌افتاد!

اما گفتگوی مطرح شده در مناظرات فی مابین دکتر ولایتی و دکتر جلیلی را میتوانید در زیر مشاهده کنید:

دکترولایتی(انتخابات92):
در آلماتی 2 آنها پیشنهاداتی کردند که میشد پیش رفت ولی آقای جلیلی نپذیرفت. گفتند غنی سازی 20 درصد را تعلیق و فردو را کند کنی، 3 تحریم را برمیداریم. در پاسخ به آنها گفتند این کارها را میکنیم شما کل تحریم را بردارید. حرف من این است که باید قدم به قدم پیش رفت . دیپلماسی معامله و تعامل است. سرسختی نشان دادن نیست. دیپلماسی بیانیه پشت میز خواندن نیست!

دکترجلیلی(انتخابات 92):
آقای ولایتی من نمیدانم این حرف ها از کجا آمده! آن ها به ما گفتند شما در کار فردو تاخیر بیاندازید تا ما هم تحریم هایی که در آینده میخواهیم بکنیم انجام ندهیم.... ما میدانستیم که طرف مقابل بدعهد است لذا گفتیم تاخیر در فردو و توقف بیست درصد در مقابل تحریم های اصلی همچون نفت و ارز باید باشد ببینید آن ها که روزی 5سانتریفیوژ ما را تحمل نمیکردند امروز حتی حق غنی سازی بیست درصد ما را نیز پذیرفته و سر تاخیر در کار فردو با ما بحث میکنند!

ولایتی سال 93(یازده ماه پس از توافق ژنو) 10 آبان 93
ما می‌خواهیم هر چه زودتر مذاکرات به پایان برسد اما متأسفانه هر چه ما به تعهدات خود عمل کرده‌ایم طرف غربی ما به تعهدات خود عمل نکرده است و آمریکا که بعضاً اظهار نظر خارج از قاعده می‌کند مورد اعتراض کشورهای بی طرف قرار می‌گیرد اما همچنان بر تحریم‌های ما افزودند.

حتما ببینید

اشتباه ماندگار ولایتی در پرونده هسته ای

ماجرای تذکر رهبر انقلاب به خلاف گویی ولایتی

احسان قائدی
۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۳:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

یک / نقل شده است روزی شیطان محضر عابد واصلی رسید و او را به مباحثه دعوت کرد و عابد نیز پذیرفت. ساعتی در باب سنگین ترین مباحث اعتقادی بحث و گفتگو صورت گرفت. از قضا شیطان در این مباحثه شکست خورد! و لبخند زنان راه خروج را در پیش گرفت. عابد او را خطاب کرد و گفت: تو که شکست خورده ای، پس از چه رو لبخند بر لب داری؟ شیطان نگاه عاقل اندر سفیهی در وی بینداخت و گفت: می خواستم ساعتی از یاد خدا غافل شوی که شدی!


دو / از اضافه شدن ۵۵ مورد تحریم جدید پس از توافق ژنو که بگذریم(+) ؛ از ضبط اموال بنگاه علوی به ارزش پنج میلیارد دلار که بگذریم(+) ؛ از توهین ها و تحقیرهای پی در پی به دولت و ملت ایران پس از شروع مذاکرات که بگذریم(+) ؛ از خوش خیالی ها و ذوق زدگی های ذلیلانه ی برخی مسئولین در ارتباط با چشم آبی ها که بگذریم ؛ از مرقومه ی شیخ حسن روحانی پس از اعلام توافق ضعیف ژنو که شامل "برداشته شدن بخشی از فشارهای غیرقانونی در تحریم‌های یک‌جانبه" و "آغاز فروپاشی سازمان تحریم" بود که بگذریم(+) ؛ از سرخوردگی جبهه ی جهانی مقاومت مستضعفین که بگذریم ؛ …
 

معطل ماندن یک ساله ی فرایند پیشرفت علمی و فناوری جمهوری اسلامی ایران، پیش پا افتاده ترین حاصل مذاکراتِ طرف استکباری بوده است!

 

 

آقایان! با شیطان مذاکره نمی کنند، رجمش می کنند!

 


احسان قائدی
۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۳:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

عشق ویرانــــگر او در دلــم اردو زده است
هرچه من قلب هدف را نزدم، او زده است

بیستون بود دلم... عشق چه آورده سرش
که به ارگ بــم ویران شده پهلو زده است؟

مــو پریشان به شکار آمــــد و بعد از آن روز
مــن پریشانم و او گیره به گیسو زده است

دامنش دامنـــه های سبلان است ...چقدر
طعم شیرین لبــش طعنه به کندو زده است

مثـــل مغرورترین کــــافر دنیــــــــا که دلش
از کَــفَش رفته و حتی به خدا رو زده است

ناخدایی شده ام خسته که بعد از طوفان
تا دم مـرگ دعــــا خوانده و پارو زده است

تا دم از مرگ زدم گفت: "دعا کن برسی!"
لعنتـــی بـاز فقط حرف دو پهلو زده است!

احسان قائدی
۲۱ آبان ۹۳ ، ۰۰:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

هست قرآن حافظ ما صورت فالیم ما
فارغ از دیروز و فرداییم ما، حالیم ما

       رفتن مارا به خندیدن تناسب بسته اند
    مرگ مارا عید می گیرند، چون سالیم ما

دررکوع ما دعای عافیت جایی نداشت
اوّل و پایان هر دردیم ما، دالیم ما

                                          سخت مخمورم شراب، امروز را فردا بریز                                   ای طبیب امشب نیایی، ناخوش احوالیم ما

جمع اضدادیم ،هم پستیم هم والامقام
روضه ی ما خواندنش سخت است، گودالیم ما

احسان قائدی
۲۰ آبان ۹۳ ، ۱۰:۵۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

جت الاسلام علیرضا پناهیان گفت: آیا عاشورا مظهر عشقِ بدون عقل است که بعضی‌ها یاوه‌سرایی کنند و بگویند: «بعد از عاشورا، بقیۀ امامان ما با محاسبات عقلی رفتار کردند!» یعنی حسین(ع) با محاسبات عقلی رفتار نکرد!...

؛ حجت الاسلام علیرضا پناهیان در بخش انتهایی سخنرانی کوتاه خود در تجمع عاشورایی مردم در مقابل لانه جاسوسی، - که بخش‌های کوتاهی از آن از صدا و سیما پخش شد- به مقاله توهین‌آموز حجاریان شدیدا واکنش نشان داد.

دانلود لینک مستقیم فایل صوتی با حجم 1.2 مگابایت

احسان قائدی
۱۹ آبان ۹۳ ، ۰۰:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

در حادثه کربلا با سه‌ نمونه روبرو می‌شویم: اول حسین(ع) را داریم که حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود، تا آخر می‌‌ایستد، خودش و فرزندانش کشته می‌شوند. هزینه انتخابش را می‌‌دهد و به چیزی که نمی‌خواهد تن‌ نمی‌‌دهد. از آب می‌گذرد، از آبرو نه‌.دوم یزید را داریم که همه را تسلیم می‌خواهد، مخالف را تحمل نمی‌‌کند. سرِ حرفش می‌‌ایستد، نوه‌ پیغمبر را سر می برد، بی‌ آبرویی را به جان میخرد و به چیزی که می‌‌خواهد می‌رسد. و بعد عمرِ سعد را داریم، که به روایتِ تاریخ تا روز8محرّم در تردید است. هم خدا را می‌خواهد هم خرما، هم دنیا را می‌خواهد هم آخرت، هم می‌خواهد حسین را راضی‌ کند هم یزید را، هم اماراتِ کوفه را می‌خواهد، هم احترامِ مردم را. نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد، نه‌ از خوشنامی. هم آب می‌خواهد هم آبرو. دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی‌ است که به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد، نه سهمی از قدرت می‌‌برد نه‌ از خوشنامی.
ما آدمهایِ معمولی‌ راستش نه جرات و ارادهِ حسین شدن را داریم، نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را، اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست...من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم...

احسان قائدی
۱۹ آبان ۹۳ ، ۰۰:۵۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

از دور تو را دیده، پسندیده امیر
ساعات ِ خطیری شده ساعات اخیر
دل دل نکن اینقدر، زمان کوتاه است
ای حرّ  دلم! سریع تصمیم بگیر

احسان قائدی
۱۵ آبان ۹۳ ، ۰۰:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

برادران منت بر سر اسلام و مسلمین گذاشته‌اند که «برهنه» نمی‌شوند هنگام سینه‌زنی! لطف فرموده‌اند؛ ایثار کرده‌اند که از «حق»شان گذشته‌اند و از آنچه دوست دارند چشم پوشیده اند... به خاطر چه؟ فقط به خاطر احترام به نظر شخصی رهبر و نه هیچ‌چیز دیگر!

آقایان دارند از کوپن «ولایت‌پذیری» خرج می‌کنند برای این ترک عادتشان. فکر کرده‌اند که تبعیت از ولی‌فقیه یعنی همین چیزها؛ یعنی مثلاً قرار بود برهنه سینه بزنند ولی به خاطر رهبری، برهنه نمی‌شوند! جوری هیاهو کرده‌اند، انگار که هیچ منطقی پشت سر این نظر رهبری نیست و قصه فقط قصه‌ی «دل»رهبری است؛ چون ایشان «دل»شان خواسته که آقایان برهنه نشوند و این‌ها هم «دل»شان نیامده که دل رهبری را بشکنند، پا روی دلشان گذاشته‌اند! یکی‌شان خطاب به عزاداران هیئتش گفته: «با پیراهن سینه بزنید تا مشخص شود سینه‌زن حسین اسیر هوای نفس خود نیست و ازآنچه دوست دارد به‌راحتی و برای انجام تکلیفش می‌گذرد»! عجب احساس تکلیفی! عجب درک موقعیتی! غوغا کرده‌اند با این غلبه بر هوای نفسشان!

چنان از «برهنه»شدن حرف می‌زنند که گویی فضیلت بزرگی را مجبور به ترک شده‌اند! و چنان بزرگ می‌کنند این ترکِ برهنگی را تا همه بدانند که به این راحتی‌ها تن به این به «تن‌پوشی» نمی‌دادند. فقط به خاطر «دل» رهبری است که از این امتیاز، دل می‌کنند.

سال‌ها، با ایما و اشاره و تصریح و تلویح و آسیب‌شناسی و... به این‌ها گوشزد شد که آقاجان نکنید این کار را. خوب نیست این تصاویر به‌عنوان نشانه‌ی تشیع در دنیا بچرخد. زیر بار نرفتند و از در تقدس درآمدند که شما دارید با «ارباب» چالش می‌کنید.

حالا هم که در رودربایستی رهبری قرارگرفته‌اند، با بزرگنمایی اقدام خود، نقض غرض می‌کنند. خودشان باید تحلیل می‌داشتند و خودشان باید به این نتیجه می‌رسیدند که بدانند با همین یک عادتِ غیرمفید، میلیون‌ها نفر را نسبت به مناسک شیعی بی‌رغبت می‌کنند. مگر قرار است هر فعلی از جانب فقها «حرام» اعلام شد مرتکبش نشویم؟ پس حساب و کتاب عقل و عرف چه می‌شود در این میان؟

کسی که محور و مراد جمعیت قابل‌توجهی از جوانان پاک‌سرشت و بی‌شیله و پیله است، قطعاً باید قوه‌ی عاقله‌اش، استعداد تحلیل مسائل ابتداییِ مربوط به جامعه‌ی شیعی را داشته باشد.

برهنگی، تنها یکی از آفات مشهود مجامع مذهبی است. آن دیگری‌ها را چه کنیم؟ آیا نمی‌شود بازهم به خاطر دل رهبری از این اعمال هم دست بردارند؟ یا حتماً باید یکی بیاید و نقل قولی بکند از رهبری تا آقایان بازهم منت‌گذاری را شروع کنند؟

احسان قائدی
۱۲ آبان ۹۳ ، ۰۰:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

در ماجرای ما سری سامان نمی گیرد

 بیدار شو! در دوزخی، باران نمی گیرد

 عشق این دبیر پیر با یک قطره اشک ما

 این امتحان سخت را آسان نمی گیرد

 پیغمبری هستم که قوم کافر خود را

 هرقدر نفرین می کند طوفان نمی گیرد

 تنهایی ام با هیچ جمعی پر نخواهد شد

 تن-ها خودش جمعست، دیگر "آن" نمی گیرد

 پشت سر از عشق برگشته دعایی نیست

 روی سر مرتد کسی قرآن نمی گیرد

 پا بر سرم بگذار و بالاتر برو ای دوست

 بی مرگ برفی، چشمه ای جریان نمی گیرد

وقتی بنا بر زجر باشد عمر طولانیست

 با خوش خیالی عمر ما پایان نمی گیرد ...

احسان قائدی
۰۷ آبان ۹۳ ، ۱۴:۴۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

گاهی میان روضه تلقین می کنم که

جایی شنیدم این مقاتل اشتباه است

من کربلا را خواستم اما ندادی

 کرب و بلا را خواستن شاید گناه است...

احسان قائدی
۰۶ آبان ۹۳ ، ۰۸:۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

آشنایی همیشه شیرین نیست، شاخه ای سیب کال می انداخت 

مثل مردی که پای قلیانش قند روی ذغال می انداخت

آه چاقو که تا همین دیروز دسته ی خویش را نمی برّید 

قامت هر درخت جنگل را یاد یک خط و خال می انداخت

آب این رودخانه قلابیست، فکر ماهی همیشه مشغول است

چوب قلاب عاشقی در آب هی علامت سوال می انداخت

راز یلدا نگاه خورشید است، تا زمین خیره شد به چشمانش 

روز و شب را برای یک لحظه غافل از اعتدال می انداخت

مثل باغ ارم که در شیراز جذبه اش مال غیر بومی هاست 

عشق من قلب عالمی را برد، روی دوشش که شال می انداخت

برج میلاد و برج آزادی، دستهای قنوت تهرانند 

شهر وقتی که او قدم میزد بین ما شور و حال می انداخت

سرفه می کرد و دود پس می داد، آخرین چارشنبه ی اسفند 

مثل او سال نو که می آمد در سرم قیل و قال می انداخت

گردن آویز زلف خوش رنگش کاربرد دوگانه ای دارد 

گردنِ من طناب می انداخت، گردنِ او مدال می انداخت

او بهار است و من فقط پاییز، ما سه ماه از مدار هم دوریم 

تف به تقویم و روزگاری که وقفه در این وصال می انداخت

آشنایی شبیه یک قند است، روزگارم سیاه خواهد شد 

مثل مردی که پای قلیانش قند روی ذغال می انداخت

احسان قائدی
۰۲ آبان ۹۳ ، ۱۸:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر